آقای هوشمند

همه هوشمند و استعداد خاص خود را دارند اما مشکل در روش شناسایی و پرورش این هوش ذاتی است. در همین ابتدا یادآور میشوم که بین هوشمندی و باهوش بودن فاصله ی زیادی وجود دارد. هوشمندی و با هوش بودن دو مقوله ی جدای از هم هستند که معمولا با هم اشتباه گرفته میشوند. همه هوشمند و با استعداد هستند اما مشکل در روش پرورش این توانایی است. امتحان و سیستم های آموزشی رایج باهوش بودن افراد را محک میزنند نه هوشمندی آنها را! آنها توانایی افراد در یادآوری و کار با اعداد را محک میزنند. این هوشمندی نیست! بلکه روشی برای یک کامپیوتر خوب بودن است. پس اگر آماده ی هوشمند بودن به روش انسانی نه کامپیوتری هستید ادامه ی مطلب را مطالعه کنید.

پانوشت بخش شروع: نزدیک های عید همین امسال برای کنفرانس علمی بسیار مهمی به فرانسه دعوت شده بودم تا از مقاله خودم دفاع کنم، در همین سفر چند پیشنهاد بورس تحصیلی بهم شد، وقتی دوباره به ایران برگشتم، پسرخالم که خیلی دوستش دارم، خیلی شاکی گفت: "ببین آدمهای باهوش بدون هیچ کاری موفق میشن بعد ما همش باید خر بزنیم تا شاگرد اول باشیم بعد که نتایج اعلام میشه بچه های مثل تو نفر اول شدن، یه عده ی مثل تو همش خوشن و لای کتاب رو باز نمیکنن، بعد من باید بیست و چهار ساعت تو کتابا باشم. احمقانه ترین کارها رو میکنی اما آخرش خیلی اتفاقی خوب درمیاد." ، حسابی داغون شدم، چرا اینقدر اشتباه فکر میکرد، مطمئن بودم هوش پسرخالم عمرا از من کمتر نیست، برای همین سریع وارد عمل شدم و تصمیم گرفتم ببینم این ماجرای هوشمند بودن چیه که سایرین قادر به تشخیص اون نیستند. راستی ترم مهر رو مرخصی گرفتم، دیگه دارم به تاریخ انقضای دانشگاه نزدیک میشم، کاملا سر کاری شده! ( بعد از مطالعه ی این مطلب به معنی جمله ی آخرم پی خواهید برد. )

تفاوت بین باهوش بودن و هوشمندی

باهوش بودن: توانایی فرد در به یاد آوردن اطلاعات از حافظه ی خود.
هوشمندی: توانایی فرد در رو به رو شدن با واقعیات.
خوب حالا با تفکیک این دو میتوان روش خوبی برای پرورش هوشمندی ارائه کرد.

چطور واقعیت را بپذیریم

پذیرفتن واقعیت مسائل و رخدادها کار بسیار ساده ی است که فقط کمی تمرین لازم دارد. مغز آدمی همیشه در حال فکر کردن، قضاوت کردن، فرضیه سازی، تفسیر کردن، دسته بندی کردن و برنامه ریزی است. اولین تمرین، پذیرفتن واقعیت زندگی در همین لحظه ی که الان در آن هستید است. ماجراها و وقایع را همان طور که هستند بپذیرید و آنها را با تصورات خود مقابسه نکنید و انتظار نداشته باشید دقیقا طبق تصورات شما پیشروند. کی گفته که باید شما قادر به پیشبینی همه چیز باشید؟

مثلا اگر کسی درب را پست سر خود با گذاشت با خود آرزو نکنید ای کاش آنرا را بسته بود، بلکه بپذیرید که الان باز است.

واقعیت همین لحظه

ما برای پی بردن به واقعیت خودمان نیازی به بررسی خود نداریم. چه ضرورتی در بررسی چیزی که همیشه همین است وجود دارد؟ با کمی تامل حتما به این نتیجه میرسید که نیازی به امتحان کردن برای شناخت خود ندارد بلکه ذاتا هر فردی خودش را بهتر از هرکسی میشناسد. ما باید از قدرت خود برای بررسی و تست فعالیت های خودمان، احساساتمان و هزاران موضوع مهم دیگر که هنوز برای ما شناخته شده نیستند استفاده کنیم.

احساس هوشمندانه

انواع هوشمندی وجود دارند که هر کدام بسته به نوع خود در دسته های جدا گانه ی قرار میگیرند. هوش احساسی یکی از مهمترین هوشمندی هاست که در بسیاری از مردم ضعیف است. اما با کمی تمرین این توانایی به سرعت رشد میکند.

در زیر به چند روش بهینه کردن هوش احساسی اشاره کردم:

+ احساسات خود را دسته بندی کنید، این کار را به جای دسته بندی مردم و موقعیت ها انجام دهید.
+ در مقابل احساسات خود مسئولیت پذیر باشید و به انها پاسخ دهید.
+ در مورد دیگران قضاوت ، نظریه پردازی و برنامه ریز نکنید.

ویژگی های مشترک

همان طور که تا به حال متوجه شدید، هوشمندی چیزی نیست که شما باید آنرا انجام دید حتی لازم به اتفاق افتادن آن نیست. طرز فکر خاصی هم نیست. هوشمندی فقط روشی برای زندگی کردن با واقعیت است. روشی برای درک همه چیز به همان صورتی که هستند نه به شکلی که ما میخواهیم. این روشی برای زنده و شاد نگهداشتن زندگی و ذهن شما بسیار اساسی است. در این روش به احساسات خود نگاه میکنید و باعث مسئولیت پذیر شدن خود در مقابل آنها میشوید. فقط با روشهای بسیار ساده میتوانید هوشمندی را در خود پرورش دهید. با توجه به اصل این طرز فکر زمان خاصی برای شروع این روش نیاز نیست، پس پاشو پاشو از همین الان شروع کن!

حالا به اینکه چرا مرخصی گرفتم پی بردید؟ نه! پس پاشو پاشو کلی تمرین لازم داری!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

چطور باانگیزه باشیم

چطور نمره تافل بهتری بگیریم؟