فراموش کردن عشق ناکام

گاهی با درگیری گاهی هم بدون هیچ دلیل روشنی دختری پسری را ترک میکند. گاهی احساس بد بعد از این جدایی تا سالها در افراد باقی میماند. پس اگر آماده ی رفع این مشکل هستید ادامه ی این مطلب را مطالعه کنید.

کلام مردونه: از وقتی وارد دانشگاه شدم به همان تعداد که دوستی دوستانم با دخترها را دیدم، ناراحتی و احساس بد بعد از جدایی آنها را هم تجربه کردم. از اینرو در مورد شروع دوباره و فراموش کردن عشقی که ناکام بوده است بیشتر نوشتم.

راهکارها:

1. عجله نکنید. کمی به خود زمان دهید تا جنبه های خوب و بد ماجرا را بررسی کنید و با احساسات و آنچه رخداده کنار بیایید. پس در شروع روابط جدید عجله نکنید.

2. اگر لازم دارید گریه کنید. خب اتفاقی که برای شما افتاده واقعا ناراحت کننده است و شما هم انسان هستید!

3. عصبانی باشید. احساس عصبانیت میکنید؟ اینکه بد نیست. حس عصبانیت یکی از بهترین راه های بیرون کردن احساست بد است. چرا زمان خودتان را از دست دهید؟ با کمی عصبانیت کلی از احساسات بد خود را در یک لحظه نابود خواهید کرد، چه چیزی از این بهتر؟

4. اعتماد به نفس داشته باشید. دلایل تاثیرهای منفی او روی خود را بررسی کنید. شاید اتفاقی برای او رخداده است. مثلا نا بالغی، بی کفایتی در انجام کارها، مسئولیت نپذیرفتن و ... . همه دلایل مشکلات هستند.

5. اگر کسی خودش تغییر نخواهید هرگز تغییر نخواهد کرد. پس از تغییر دادن دیگران دست بکشید و خودتان را تغییر دهید، نه به شکلی که دیگران میخواهد، بلکه به هر شکلی که خودتان دوست دارید.

6. زمان به عقب باز نمیگردد. گذشته گذشته است، چه خوب چه بد، در هر صورت دیگر جای برگشتی وجود ندارد. چیزی که هنوز شکل نگرفته آینده است.

7. درک کنید که تغییرات بزرگ نیاز به زمان دارند. از تغییر دادن خود نترسید، دیگران هر چه میخواهند فکر کنند، این زندگی شماست و فقط یکبار به شما داده شده است، پس آینده ی خود را خودتان بسازید.

8. از دوستان خود کمک بگیرید. دوستان واقعی از همه بهتر شما را درک میکنند. درد و دل کردن با دوستان یکی از بهترین روشهای فرار کردن از تنهای است.

9. سعی کنید با دوستان خود ساعات بیشتری را سپری کنید. بله کمی تنها بودن خوب است ما فقط برای روزهای خیلی گرم تابستای مناسب است! سعی کنید نکات خوب موقعیت فعلی خود را درک کنید، از لحظه لحظه ی زندگی خود استفاده کنید. کوهنوردی، اسکی، قایق سواری و هزاران هزار کار دیگر برای انجام دادن وجود دارد. قدم زدن هم بد نیست. ورزش را فرار از افسردگی!

10. دقت کنید که دوباره شتاب زده وارد رابطه ی جدیدی نشوید. جهت آمادگی بهتر برای یک رابطه ی جدید حتما کمی زمان به خود بدهید. اگر شتاب زده دوباره رابطه ی جدید را شروع کنید، احساسات شما هم شتاب زده تغییر خواهند کرد و دوباره همه چیز نابود میشود.

11. کسب تجربه های بیشتر نکته ی مثبت در چنین رخدادهایی است. در هر صورت برای ادامه ی زندگی خود باید او را ببخشید و ادامه دهید. طرز فکری که در مورد او دارید در مورد افراد جدید نداشته باشید. دقت کنید که دوباره با افراد مشابه او دوست نشوید. اگر زمان کافی برای فکر کردن به خود ندهید دوباره همه چیز به همان شکل قبل فقط با فرد جدیدی تکرار خواهد شد، پس برای بازبینی ماجراها و آماده شدن برای استفاده از آنها کمی زمان به خود بدهید و عجله نکنید.

انواع:

• اگر خیلی اتفاقی او را در محلی دیدید، سعی نکنید با او روبه رو شوید و سلام و احوال پرسی کنید، بهترین کار دور شدن از اوست.

• کمی در مورد این مطالب بیشتر مطالعه کنید، از وبلاگ ها تا وبسایتها گرفته تا کتابهای روان شناسی.

• حتما در این مورد با یکی از دوستان یا آشناهای قدیمی خود صحبت کنید.

• اگر بیشتر از 24 ساعت گریه کرده اید وهنوز هم گریه میکنید، روی برگ کاغذی تعدادی از کارهایی که شما را خوشحال خواهد کرد یادداشت کنید ( منظورم دور دور بازی نیست و ... ) و هر چند وقت یکبار یکی از آنها را شروع کنید.

وسایل مورد نیاز:

• یک دفتر یادداشت یا وبلاگ برای یادداشت افکار.

• یک مداد یا کامپیوتر.

مطالب وابسته:

1. بازی تمام شد

2. خوشحال و تنها 1 - شروع

3. خوشحال و تنها 2 - پایان

4. شادی در تنهایی 1 - شروع

5. شادی در تنهایی 2 – پایان

6. دوستی پس از جنگ

7. از من دور شو

8. در اوج تمام کردم

9. اوج قدرت پس از جدایی

10. شادی در سختی

11. احساس آزادی

نظرات

  1. این پستت خیلی آرمان گرایانه بود. راستش به همین راحتیا که میگی هم نیست. به هر حال بعضی وقتا خیلی طول میکشه تا خاطرات از ذهن آدم پاک بشن چون تقریبا هر کاری میتونه خاطره ها رو زنده کنه. من بر خلاف نظر تو فکر میکنم که بهتره یه رابطه دیگه رو شروع کنی، نه اینکه اونقدر جدی، نه، ولی تنها بودن اینقدر عذاب آوره که حتی مممکنه آدم رو از جدا شدن پشیمون کنه. برای همین من معمولا پیشنهاد میکنم که روی یه ارتباط جدید فکر کنیم. این رابطه میتونه یه دوستی ساده باشه اما از تنهایی بهتره. یه دوست که اون هم شرایط شما رو درک کنه و شما صادقانه بهش بگین که چقدر از مسئله قبلی به فلان دلایل رنج میبرید.
    علت اینکه ما تو رابطه هامون به مشکل برخورد میکنیم اینه که ما دوست از جنس مخالف به معنای واقعی نداریم! اما میشه رو جنس مخالف بعنوان یه دوست خوب هم حساب کرد، بشرطی که آدمش رو بتونیم پیدا کنیم.

    پاسخحذف
  2. صد در صد فراموش کردن این موضوع راحت نیست! در مورد پاک شدن خاطرات، میشه گفت هرگز پاک نمیشه، پاک شدن یا نشدن خاطره زیاد دست خود آدم نیست. در مورد شروع یه رابطه ی جدید، گفتم که بهتره بیشتر با دوستان باشیم و حتما با یک دوست درد و دل کنیم، حالا این دوست میتونه دختر هم باشه، مقایسه ی دوستی بین دوست عادی بودن با دختری و عاشق دختری بودن مثل مقایسه ی دوست های پسر با دختر است، این دوستی ها با هم متفاوت هستن و اصلا از جنس هم نیستن، پس نمیشه گفت یه دوستی عادی رو جایگزین عشق کنی، بلکه فعلا فردی که بتونی با اون درد و دل کنی پیدا کردی نه عشق.

    پاسخحذف
  3. سلام به نظر من همه ی دخترا مثل هم هستن تا یکی رو که یکم از تو بهتر باشه تو رو به راحتی فراموش میکنن وتورو با تمام خاطراتت تنها میذارن و تو میمونی و کوله باری از خاطرات که دیونت میکنن

    پاسخحذف
  4. سلام به نظر من همه ی دخترا مثل هم هستن تا یکی رو که یکم از تو بهتر باشه تو رو به راحتی فراموش میکنن وتورو با تمام خاطراتت تنها میذارن و تو میمونی و کوله باری از خاطرات که دیونت میکنن

    پاسخحذف
  5. سلام
    همه ی دخترا مثل هم نیستن ، همون طور که پسرا مثل هم نیستن. منم از یه رابطه 4 ساله ناکام میام.اسمش رو شکست نمی زارم چون معتقدم شاید مقدمه ی یه پیروزی دوباره باشه.من می خوام فراموشش کنم و دیگه نمی خوامش ولی نمی دونم چرا نمی تونم فراموشش کنم. با اینکه یک سال از تموم شدن رابطمون می گذره ولی با یادادوری حتی کوچکترین خاطره یا هر چیزی دلم به شدم می گیره. نمی دونم باید چی کارش کنم.

    پاسخحذف
  6. متأسفم واسه اونايي كه اينقدر دوست داشتن رو كوچيك ميبينن كه ميگن ميخوايم فراموشش كنيم
    فرزانه جون دوست داشتن واقعي يكبار بيشتر نيست اگه بيشتر شد بدون كشكه
    اگه يه نفر رو واقعاًدوست داشته باشي بعد اون دنيا رو جلوت بزارن بازم ميگي عشق يكي عشق يكي عشق يكي
    دوست داشتن يعني اينكه بشيني يه گوشه و به اوني كه دوسش داري فقط نگاه كني و اگه يه موقع تنهات گذاشت و رفت بازم بشيني يه گوشه و اينبار فقط به ياد خاطراتش فقط گريه كني

    پاسخحذف
  7. در مورد نظر خانم فرزانه، و همین طور تا حدودی آقای فرزین، صد در صد نه تنها عشق بلکه هیچ چیز رو نمیشه فراموش کرد، این به دلیل ساختار مغزه، پس نباید انتظار داشته باشید که فراموشش کنید، عاشق کسی بودن جیز کوچکی نیست که به راحتی بتوان با آن کنار آمد و فراموش کرد، عشق قوی ترین احساس بشر هست و از اینرو خواطرات آن تا آخر عمر به یاد شما خواهد ماند، اما عشق نباید مانع زندگی شما شود، بگذارید با مثال بگم، مثل فردی که به هر علتی یکی از اعضای بدنش مثل قبل خوب کار نمیکند، مثلا جای جراحتی عمیق روی آن مانده است، باید تمام عمر از دست زدن به هر کاری دست بکشد حتی آب خردن و گوشه ی بشیند و به یاد دوران گذشته گریه کند؟ صد در صد این طور نیست، سعی کنید با اتفاقی که افتاده کنار بیایید و با حفظ خاطرات آن و تجربیات و خواطرات خوشی که از آن مانده قدم در راه تجربه های جدید بگذارید. صد در صد یکسال برای هر نوع باز سازی فکری و استقلال در جنبه هایی از زندگی که مشترک بوده اند و بعد از قطع شدن رابطه با مشکل رو به رو شده اند کافی است، فکر میکنم زمان استفاده از خاطرات و تجربه های عشق قبلی فرا رسیده و کم کم باید قدم در راه دوباره امتحان کردن بگذارید، سعی نکنید خاطرات را فراموش کنید، چون اگر واقعا هم بخواهید ساختار مغز قادر به این کار نیست، پس سعی کنید به خود زمان بدهید که معمولا شش ماه پیشنهاد میشود، و بعد به کمک تجربه ی خود دوباره شروع کنید، پخته تر و زنده تر!

    پاسخحذف
  8. به نام یار که هم یادهست و هم یادگار
    هرکی زد و رفت و شکست یه روز خودش کم میاره
    ارزشت بالا بوده که حکمت خدا بر این شده که با طرف نباشی هیچ کار خدا بی حکمت نیست و بارها باره در زندگی شاهد ان بوده ایم اگه ما نوک بینی مان را ببینیم خداوند افق ها را نی بیند پس چشمها را باید شست و طوری دیگری را باید دید
    از طرف کسی که 8سال به پای کسی سوخت امیرحسین

    پاسخحذف
  9. آقا فرزین دوست داشتن,عشق خیلی مقدسه...اما مهمتر اینکه عشق زمانی ارزشمنده که معشوق ارزشمند باشه... این عشق بدون شناخته که کشکه...

    پاسخحذف
  10. سلام
    من تمام مطالب و جوابوسوال هایی که دادین رو خوندم وباهرکدوم تاحدی موافقم که مطمینا این اختلاف ناشی از تفاوت فرهنگ وتربیته بگذریم
    اما دوست شما کمکم کنین و بم بگین چقدر باید به احساساتم بها بدم وپاش بمونم

    پاسخحذف
  11. منون از نظر شما

    در مورد بها دادن به احساسات باید بگم که خیلی مهمه
    ببینید ما همه سال های سال مدرسه میریم و بعد هم دانشگاه
    بعنی اینقدر عقل برامون اهمیت داره که حاظریم این همه هر روز روش وقت بذاریم

    احساس هم همین طور هست
    باید وقت گذاشت و بهش بها داد تا رشد کنه و کامل بشه
    هه دانشگاهی بشه و اگر هم شد متخصص

    پس باید روش کار کرد

    اما
    اما

    برای همه ی ما تحمل آدم های یک بعدی در روابط روزمره کسل آور و حتی بد هم هست
    پس اگر همراه با رشد و بها دادن به عقل به احساسات هم بها بدیم همه چیز خیلی بهتر پیش میره

    و همیشه به یاد داشته باشد که هر دوی اینها باید موازی کار کنند
    یعنی نباید در شرایطی یکی فعال باشه و دیگر خاموش

    پس روابطی که دارید رو هم از نظر احساسی و هم از نظر عقلی بسنجید، حتی ساده ترین حرفهای عاشقانه هم باید معقول باشند، پس هم باید پر احساس و هم واقعا معقول باشند.

    تفاوت تربیتی و فرهنگی خیلی مهمه من خودم واقعا بهش رسیدم

    پاسخحذف
  12. سلام
    ممنون از جواب خیلی خوبت اما فکر میکنم خیلی کلی صحبت کردین دقیقا مشکل من با دین هم همینه که مجموعهای از زیبایی ها است که خیلی ارمانرایانه و دور از دست رس منه
    راحتر بگم منظورم اینه که راه حلش وارتباط ودسترسی به این مهم را بیشتر و واضحتر توضیح بدین
    اطرافیان من هموشون تقریبا همین نظر را دارن اما وقتی من خواستم احساسم را وارد زندگیم کنم همشون یا به شدت مخالف بودن یا میگفتن خیلی جای فکر دارهودقیقا همه پیش خودشون فقط عقلانی دیدن وبه نوعی غیر مستقیم میخواستن بگن احساس اهمیتی نداره

    پاسخحذف
  13. خب در مورد رسیدن به تعادل درست بین عقل و احساس به فرم زندگی خیلی ربط داره، اما در کل میشه گفت احساس رو با عقل نسنجید، سنجش برای عقله نه برای احساس، مثلا با عقل میشه درس رو یاد گرفت و با احساس محکم پاش ایستاد و ده ساعت در روز مطالعه ی درست کرد. از طرفی میشه با احساس فردی رو به عنوان شریک زندگی انتخاب کرد و با عقل شرایط آسایش و راحتیش رو فراهم کرد و خیلی مثال های دیگه اگر واقعا تعادل بین این دو برقرار باشه هیچکس نمیتونه ایراد وارد کنه و اگر از دید عقلانی موضوع رو بررسی کنیم هیچ مشکلی در کار نخواهیم دید. پس کم کم و نه شتاب زده کارهای روزمره و معمول رو با تعادل بین این دو رکن زندگی انجام بدید و پیش برید، البته انسان جنبه های دیگری به جز عقل و احساس دارد مثال ناخود آگاه و احساس عقل که بحث در مورد آنها در اینجا نمیگنجد اگر آنلاین بودم در بخش گفتگو با من بیشتر در این مورد میتوانیم صحبت کنیم. باز هم از توجه شما متشکرم

    پاسخحذف
  14. فقط به عنوان يك ناشناس ميگم تو اين چند ماهي كه همه چبز تمام شده احساس ميكنم چند سال پير شدم.دعا كنين برام بچه ها

    پاسخحذف
  15. من هم مثل شما در گیرم وسخت درگیر
    تنها جمله که به ذهنم میرسه این شعر معروف حافظ که میفرماید:
    بیرون ز تو نیست هر انچه در عالم هست
    از خود بطلب هرانچه خواهی که تویی
    من سعی کردم با چیزهایی که عاشقشون هستم خودمو تخلیه کنم وتمام انرژیمو روش بگذارم چون الان دیگه از فکر کردن بیهودس
    یا باید محکم ایستاد یا تموم کرد

    پاسخحذف
  16. از راهنمایی خیلی خوبت اقای pedram iranian ممنون
    من هم صمیمانه از توجه و وقتی که گذاشتی تشکر میکنم
    جواب خیلی قشنگی دادی
    بازم ممنون
    صابر

    پاسخحذف
  17. من در ايينه رخ خود ديدم
    و به تو حق دادم
    آه مي بينم ، مي بينم
    تو به اندازه ي تنهايي من خوشبختي
    من به اندازه ي زيبايي تو غمگينم
    چه اميد عبثي
    من چه دارم که تو را در خور ؟
    هيچ
    من چه دارم که سزاوار تو ؟
    هيچ
    تو همه هستي من ، هستي من
    تو همه زندگي من هستي
    تو چه داري ؟
    همه چيز
    تو چه کم داري ؟ هيچ
    حمید مصدق

    پاسخحذف
  18. سلام
    وافعا سخته فراموش كردنش.هرشب به خاطرش گريه مي كنم اون عاشق نبودامادلم براي اون هم مي سوزه نمي دونم چرا

    پاسخحذف
  19. گریه کردن کار خوبیه وسبک میشی
    اما
    بهتر نیست یکم به خودت فرصت بدی
    یه خرده مساله را رها کن
    بازم میگم بهترین راه اینه که خودتو مشغول کنی شبها تا خسته نشدی نخواب تا کمتر فکر کنی
    حافظ قشنگ مفرماید
    گفت اسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش

    پاسخحذف
  20. خاطرات و به راحتی نمیشه فراموش کرد من خودم شیفته عشقم بودم هر کاری که فکرشو بکنین کردم ولی اون در عین ناباوری بهم خیانت کرد عقل میگفت بلایی سرش بیارم ولی دل نمیذاشت واقعا این دل چیه که حتی در بدتریین شرایط هم بازم نمیذاره عشق رو نابود کنی آنقدر دوسش داشت که رهاش کرد...

    پاسخحذف
  21. اي كاش يه دارو وجود داشت كه قلب آدما رو از عشق شست و شو ميداد . يه مرهم كه درد اونو تسكين ميداد . درسته كه بعد از يه مدت طولاني اين درد كم ميشه اما مثل آتيش زير خاكستر ميمونه .

    پاسخحذف
  22. به نظر من عشق بهترین چیزیه که خدا آفریده.تا وقتی با عشقت هستی همه چی عالیه ولی وقتی تنهات گذاشت افسرده میشی.یه نصیحت:باپسرا دوست نشین جون مادراتون.خیلی خیلی خیلی 2 دره بازن.من که 14 سالمه فهمیدم!!!!

    پاسخحذف
  23. من از پسری که عاشقش بودم ضربه دیدم.و معتقدم:عشق یه چیزی مثل کشک و دوغه!!!!!!!!

    پاسخحذف
  24. من یه بار تجربه ی عشق ناکام رو داشتم. این که بتونیم بین احساس و منطق تعادل برقرار کنیم کار آسونی نیست. مخصوصا وقتی تازه از لحاظ عاطفی ضربه خورده باشی. به نظر من راه آسونتری هم وجود داره.
    عشق یعنی ندیدن عیب و نقص شخص. در حالی که همه می دونیم که انسان بی عیب وجود نداره و ما در تمام مدت خودمون رو فریب میدیم و معشوق رو از خودمون بالاتر می دونیم. راه فراموش کردن شخص تلاش برای دیدن عیب های اونه و باید به خودتون ثابت کنین که اون در هیچ جنبه ای از شما برتر نیست و شاید اون کسیه که باید غصه ی از دست دادن شما رو بخوره. و بعد از این کار باید سعی کنین اعتماد به نفس خودتون رو برگردونین. من که با این روش موفق شدم. امیدوارم کمکی کرده باشم. در ضمن بعد از فراموش کردن نسبی حتما سعی کنین تعادل رو بین احساس و منطقتون برقرار کنین تا زندگی بهتری داشته باشین.

    پاسخحذف
  25. این که بخوای دنبال اشتباه فرد بگردی یعنی اینکه مسیولیت کاری که کردی را نمیخوای قبول کنی
    درس گرفتن از تجربها واجبه اما این ما هستیم که داریم این کارو انجام میدیم
    زمانی که از با معشوق بودنمون لذت میبریم واحساس ما بودن میکنیم اشتباه نبوده و حالا هم که تنها شدیم اشتباه نکردیم
    مطمینا ان فرد در ابتدا هم چیزی داشته که برای ما مطلوب بوده و ما اونو پذیرفتیم
    ودر ضمن توی زندگی هر کسی باید با نگاه باز هر تصمیمی بگیره تا دچار ضرر نشه چه تصمیم عشقی و چه تصمیم کاری
    ان جمله ارسطو را مطمینا همه شنیدین که میگه
    اگر با دلت کسی را دوس داشتی زیاد جدی نگیر چون کار دل دوس داشتنهمثل کارچشم که دیدنه اما هر وقت با عقلت کسی را دوس داشتی عاشق شدی
    بدون که داری چیزی را تجربه میکنی که اسمش عشق واقعیه

    پاسخحذف
  26. اینا همش حرفه انتظار وفراق از کسی که دوسش داری سخته و سخته وسخته وسختهو فراموش ن

    پاسخحذف
  27. اصلا این مطلبی رو که گفتین قبول ندارم.

    می گویند مادر ترزا راهبه معروف که عمر خود را برای کمک به فقرا و محرومین هندوستان و جهان صرف کرده بود، هیچگاه در هیچ نهضت ضد جنگ شرکت نکرد. نه برای اینکه او با جنگ موافق بود. بلکه به این خاطر که معت;قد بود، مبارزه با سیاهی، به نوعی زنده سازی و هویت بخشی به سیاهی و تاریکی است و راه درست آن است که انسان به جای پایین آوردن ارج و قرب خود و رو در رو شدن و هم کلام شدن با سیاهی و زشتی، به سمت روشنایی برگردد و به تبلیغ سفیدی و پاکی بپردازد. میگویند مادر ترزا همیشه میگفت: " هر وقت نهضت تبلیغ صلحی راه افتاد، نام مرا در اول لیست بنویسید....!!"


    اگر حرفها و نوشته ها و درس های نادرست در دنیا زیاد شده، چرا وقت خود را برای محکومیتِ این منفی ها هدر میدهی!!؟؟؟؟؟ به جای اینها، نوشته های زیبا، درسهای درست و انرژی بخش، حرفهای امیدوار کننده و مثبت را بنویس و بگو.
    اگر از افکار ناامید کننده و منفی عذاب میکشی و نسبت به حرفها، گفته ها و نگاه های دیگران و افراد منفی، احساس ناراحتی میکنی، بیجهت خود را درگیر یافتن راهی برای جواب دادن و زمین زدن این افراد مکن. چرا هرنوع کلنجاری با تفکر منفی، در واقع به شکل غیر مستقیم جان بخشیدن و طولانی کردن عمر آن پدیده منفی است و بهترین روش خلاصی، سرمایه گذاری روی نقطه مقابل، یعنی افکار مثبت و حرف های انرژی بخش و امید آفرین است. خواهیم دید که به محض چرخش به سمت پنجره مثبت ها و خارج ساختن منفی ها از مقابل چشمانمان، جریانی آرام بخش، کل زندگیمان را در بر میگیرد و با هر گامی که به سمت مثبت ها بر میدارم، سایه منفی ها روی ما و زندگی مان کم رنگتر و کم رمق تر میشود و سر انجام زمانی میرسد که در اطرافمان چیزی جز برکت، امید، آرامش و غنا وجود ندارد.
    پس به هیچ وجه وقت خودمان را به درگیری و کلنجار رفتن با افکار و رفتارها و گفته های منفی خود و دیگران هدر ندهیم. به جای آن وقت و انرژی خود را صرف تولید و تقویت گفتار و پندار و کردار نیک کنیم .تنها در ان موقع است که می فهمیم که چرا منفی ها برای زنده ماندن، این قدر به توجه من و شما نیاز دارند! ( به نقل از مجله موفقیت)
    یکی از نویسندگان معروف مینویسد:« کلام انسان، عصای معجزه گر اوست. سرشار از سِحر و اقتدار!» پس آدمی میتواند با یک حرکتِ عصای کلام خود، وضعیتی ناخوش ایند را از میان بردارد. یعنی به جای اندوه، شادمانی و به جای بیماری، تندرستی و به جای تنگدستی، فراوانی را بنشاند.

    پاسخحذف
  28. اما این خیلی برای من محال بنظر میرسه که بتونی توی مرداب باشی ولی ذهنت توی جنگل
    تا مرداب رانشناسی و طرز برخورد با ان را نفهمی نمیتونی ازش نجات پیدا کنی
    یا با فرض اینکه فقط به جنگل فکر کنی توی مرداب نیافتی

    پاسخحذف
  29. سلام همه حرفا درست بلاخره هرکی به قضیه ازیه بعدی نگاه میکنه ولی این یه حقیقته که دختر جماعت کبوتر صفته هرکی دون بپاشه براشون میپرن.هشدار به پسرا

    پاسخحذف
  30. من حدود 4 سال پسری را دوست داشتم که اون هیچ وقت منو دوست نداشت!رابطه ی من با اون مثل دوستی های امروزی نبود من از 2 سالگی با اون بزرگ شدم هر دومون متولد یک ماهیم من 14 مرداد و اون 10 مرداد من اون قدر باهاش وجه تشابه داشتم که کسی باور نمیکرد!گذشته از این حرفها ما فامیل نبودیم دوست خانوادگی حتی یک بار هم نتونستم علاقمو بهش ابراز کنم دست به هر کاری زدم که متوجه بشه از ترتیب دادن مسافرت به طور غیر مستقیم گرفته تا هر کاری که فکرشو بکنید روابط خانوادگی برای 3 سال خیلی سرد شد تا تصمیم گرفتم کسی را واسته کنم!دوستم باهاش تماس گرفت و اون به راحتی پا داد غیر قابل قبول بود گذشت و مسئله ی منو براش بازگو کرد اون مسخره کرد و حتی در تماس های بعدی گفت که از من خوشش نمیاد و گفت این دختر احساساتیه و از سرش میفته!گریه کردن برای این مسائل هیچ دردی را دوا نمیکنه!چون من دریای اشکو ریختم هر لحظه دعاش کردم ته تمام لحظات زندگیم به یادش بودم حتی ت نمازم هم از حواسم به اون بود دعا میکردم از خدا خواهش میکردم ببینمش ولی دیگه ندیدمش !مثبت فکر کردم همیشه به خودم امید میدادم!حتی حاضر شدم ببخشمش!بعد از کنکورم از دستم شنیدم که اون فقط به مسائل جنسی با دختر ها فکر میکنه نه چیز دیگه!اون لحظه بود که دلم شکست زندگیم تموم شد!من تمام یک سال را فقط با امید این درس خوندم که به بهانه ی رتبه با هم صحبت کنیم من امسال رتبه 320 کنکور شدم ولی اون قدر برام رتبم بی ارزش شد که حتی انتخاب رشته هم نکردم!من تمام راهایی که بچه ها نظر دادن را طی کردم حتی بیش تر ولی توش موندم که باید چی کار کنم؟؟؟کمکم کنید!عاشقی سرگردان باران

    پاسخحذف
  31. چه موقع میتونم جواب ازتون بگیرم؟باران

    پاسخحذف
  32. سلام خوب فراموش کردن کار سختی ولی قبول کنید پسرا هم خیلی با احساسات دخترا بازی میکنن دخترا متاسفانه خیلی احساسی هستن سر این موضوع من خودم تا به حال نتونستم به کسی اعتماد کنم

    پاسخحذف
  33. موندم ما دختر پسرا چرا اينقدر در حق خودمون بد ميكنيم.بابا مگه چند بار جوان ميشيم.منم بعداز4سال 1 ماه جدا شديم ......قصه من طولاني....غمم از اينه اون چون دوستم داشت جداشد....معتاد بود

    پاسخحذف
  34. سخت تر از سخت اينه كه هر دو نفر همديگه رو واقعا دوست داشته باشن ولي خونواده ها اذيت كنن
    اگه ماها خودمونو نتونيم كنترك كنيم همش تقصير خانواد هامونه برا همديگه دعا كنين اينجوري دعاهامون زودتر قبول ميشه بغض داره خفه ام ميكنه ولي گريه نميكنم

    پاسخحذف
  35. خانم غزل مشکل با خانواده ها واقعا چیز نابودیه، خیلی سعی دارم به یه راه حلهایی برسم اما هنوز کامل و درست نیست اما حتما در موردش مینویسنم
    شما هم اینقدر ناراحت نباش
    مطلب در مورد خوشحال بودن و به قول معروف پیچوندن ناراحتی ها تو این وبلاگ زیاد نوشتم حتما بخونید
    با روحیه ی نابود نمیشه خوب به خواسته ها رسید.

    پاسخحذف
  36. خانم ساناز واقعا ناراحت شدم
    نه میشه گفت ای کاش کنارش میموندی
    جون آدمی که زیر فشاره ( هر نوع فشار کار و پول و ... ) حرفاش زیاد پایدار و منطقی نیست.
    از طرفی خوش خواسته و زندگی شما هم یکباره شاید انتخاب درست رو داشتید لازم شد در این مورد بیشتر مطالعه کنم و سوال کنم اگر به نتیجه خوبی رسیدم حتما مینویسم.

    پاسخحذف
  37. دارم دیوانه میشم کسی که 7 سال زندگیمو نفسئ بود خیانت کرده دارم دق میکنم

    پاسخحذف
  38. من حسن 21 سالمه بچه جنوبم. عشقمه نفسمه دوسش دارم ادم عالم میگفتن دختره بده بد. تاقبل از عقد خوب بود خیلی دوسم داشت برای همدیگه میمردیم میترسید من یه روز تنهاش بذارم تا صبح کنار دریا بودیم اینقدر بهمون خوش میگذشت که بفکر خواب نبودیم خیلی به هم دل بستیم بعد عقد نمیدونم چرا یه دفعه بد شد یک ماه ازعقدمون گذشت بعدش هم طلاق . فقط یک ماه اینقدر ذلیل شدم اینقدر بهش عشق میورزیدم که همه حسودیشون میشد عشق کورم کرده بود رفتار بدش رو اصلا نمیدیدم عشق اون کم میشد من هنوز داغ عشق. بیرونم میکرد میگفت برو گم شو نمیخوام ببینمت ولی من با محبت با خون سردی ارومش میکردم اخه نگو یه عیب داشت اونهم خیلی تحت تاثر حرفای اینو اون قرار میگرفت همین با عث شد زندگیمون از هم بپاشه دختری حساس نکته بین خیلی خیلی زندگی رو برای خودش سخت میگرفت خیلی اذیتم میکرد بهم توهین میکرد ولی من کوتاه میومدم میگفت باید عوض شی اخه من هرکی بهم بدی میکرد نمیتونستم باهاش بد باشم بهم میگفت خواهر کوچیکت رو بغل نکن مردم یه جوری دیگه بهت نگاه میکنن بین عمو عمه خاله دایی میخواست جدایی بندازه ولی من اون جوری که میخواست نمیشدم کفرش بالا اومد این قدر اذیتم کرد که ناراحتی قلبی گرفتم ولی پا بیش نکشیدم روی زبونش فکرش حرفش شده بود طلاق پدر مادرم دیدن من دارم از دست میرم قضیه رو فهمیدن همه چیز خراب شد حتی با پدر ومادرم هم بد رفتاری کرد اونقدر که مادرم دوستش داشت بدرم همینجور ولی انگاری دلش سنگ شده بود . با این وجود من دوسش داشتم الان یک ماه از طلاقمون میگذره من فهمیدم زندگی با اون یعنی تا اخر عمر عذاب کشیدن شاید هم نه میشد مثل اولش دلم لک زده برای دیدنش میگن عاشقا دیوانه اند طرف این همه بد رفتاری با هام میکرد توی دوره نامزدی که اوج عشق بازیه ولی کو عشق من نمیدیدم الان چرا هنوز دوسش دارم . میگفت نمیتونم باهات باشم نمیتونم به کسی عشق بورزم جدایی تنهایی برام بهتره اصلا خنده نمیکرد باکسی شوخی نمیکرد سنگین مینشست کم حرف بی زبون ولی توی خونه اتیش باره. به همه بد بین بود خیلی در مورد مردم بد فکر میکرد. از یه حرف میشه هزار برداشت کرد ولی اون بد ترین رو انتخاب میکرد ولی من اینجور نبودم. نمیدونم کجای کار من اشتباه بود.

    پاسخحذف
  39. faramoosh kardane eshgh shayad sakht bashe amma khatab be aghayoon ino yadetoon bashe ke zanha serfan faghad ye masraf konandean va afaride shodan ta niazhy mard ro baravarde konan donyay fekri zan yani eshve ya behtar begam farib ,ma marda nabayad ba chandta khatere khodemun ro bebazim , 3000 sal ghabl az milade masie to mesr ro katbe hak shode ke zan faghat be donbale moghiate marde hamino bas pas ye marde vaghi zan ro az donyay fekri khodesh negah mikone ,chon in zanha hastan ke be ma niaz daran nam be onha.....!!

    پاسخحذف
  40. خیلی برام سخته که فراموشش کنم ولی چاره ای نیست اون یکی دیگه رو دوست داره من 3 سال به خاطرش همه چیزمو باختم دیگه میخوام فراموششش کنم برام دعا کنید اگه نتونم فراموش کنم دیونه میشم.......................

    پاسخحذف
  41. باسلام شمادوستان تمام نظرات رادرخصوص مجردين طرح كرده ايداگه ميشه نظزتون رودرخصوص اشخاص متاهل هم بفرماييدخوبه چون من خودم اين مشكل رادارم والان درخصوص فراموش كردن طرف مقابلم كاملاناتوانم منتظرارائه راهكاري پيشنهادي شمادوستان مي باشم وامادرخصوص فراموش كردن اگركسي عاشق باشه بيعد ميدونم بتونه فراموش كند.

    پاسخحذف
  42. سلام اسمم حسامه 17 سالمه دارم می رم سوم دبیرستان اینو می دونم که همتون که عاشقید بزرگتر از منید ولی اینم می دونم که همتون دوران نوجوونیو بلوغو گذروندید شاید دوران قشنگو سختی باشه فوران احساسات تو این دورانه شاید کگه با خودتون بگید بچم با این که 17 سالمه ولی شاید عشقو بیشتر از شماها تجربه کرده باشم از دوم راهنمایی با یه دختر آشنا شدم تا الان باهاش بودم هر سال عشق سوزان تر شدید تر ولی این ماه یه اتفاق افتاد که تمام زندگیم عوض شد من مبتلا به سرطان شدم البته ممکنه درمان بشم چون عفته ی بعد به جا مدرسه باید برم لندن برا عمل اینم بگم مدرسه ی نمونه دولتیه شبانه روزی می رم از وقتی فهمیدم سرطان دارمبه خاطر اینکه خیلی دوسش داشتم خودمو ازش جدا کردم خیلی سخته چون دوستاش زنگ می زنن خونمون می گن جز اشک هیچی نداره می دونم الان جدا بشم بهتر از زمانیه که بمیرم نمی خوام زیاد رنج بکشه ولی خودم دارم دیوونه می شم شاید از خود گذشتگی باشه ولی مطمئنم اگه عشق واقعی نبود این کارو به خاطر خوشحالیه خودمم نمی کردم شاید 72 ساعته که نخوابیدم شاید دیوونه شده باشم خودمم نمی دونم ولی امیدوارم کارم نتیجه بده و این همه سختی راحتش کنه چون مردن خیلی سخت تره ولی از مرگ نمی ترسم دوسش دارم چون از این شرایط راحتم می کنههمتونو درک می کنم و دوستون دارم و با آغوش باز به سمت مرگ می رم ازتون می خوام نه برا خودم بلکه برای تمام زندگیم برای عشقم برای مریم دعا کنید که در نبود من بهترین زندگی رو داشته باشه خوشحال می شم اگه تو یاهو ادم کنید تو این چند وقته آینده با هم باشیم

    پاسخحذف
  43. هيچ وقت نمي تونيد عشقتونو فراموش كنيد اوني كه مي گه مي خوام فراموشش كنم دروغ ميگه داره يجوري به خودش كمك مي كنه كه ديگه بهش فكر نكنه من بعد 3سال هنوز فراموشش نكردم هنوزم براش گريه مي كنم.شايد كسي تو زندگيتون بياد كه بتونيد دوسش داشته باشيدولي ديگه نمي تونيد عاشق بشيد:(

    پاسخحذف
  44. بله هیچ وقت نمیتوان کسی را فراموش کرد، مگر اینکه دچار مشکلات مغزی شده باشید. اما میتوان به فردی کمتر فکر کرد و جزئیات چهره و رفتار های رو را کمتر مد نظر قرار داد. هر ثانیه از زندگی در حافظه ذخیره میشود و اگر این ثانیه ها همراه با بزرگترین احساس بشر باشد صد در صد فراموش نشدنی هستند. پس بهترین روش برای آزاد شدن از خاطرات عشق قدیمی انجام روشهایی برای کاهش توجه ذهن به این فرد خاص است.

    پاسخحذف
  45. در مورد آقا حسام 17 ساله، به انسان فقط یک بار حق حیات داده شده است، اگر هم به دوباره به دنیا آمدن اعتقاده دارید با همین که هرگز از زندگی قبلی خود چیزی به یاد نخواهید داشت ارزش این زندیگی فعلی خود را بدانید پس اگر برای حفظ آن و جنگیدن با هر چیزی برای حفظ آن نیاز به یک همراه و هم دم دارید سنجیده و با دقت ارتباط خود را با او حفظ کنید و سعی کنید خود را نبازید و به این فکر کنید که اگر موفق از این مشکل بیرون آمدم حالا چه چیزی از دست داده اید و آیا این زندگی ارزش دارد؟ پس آنرا خراب نکنید و با سنجیده و درست رفتار کردن کمترین خسارت را به خود و او وارد کنید. نبض زندگی با ریسک میتپد.

    پاسخحذف
  46. آنچه مرا نکشد نیرومندترم میکند.
    درد عشق سخت و سنگینه اما موجب رشد شخصی آدم می شه

    پاسخحذف
  47. به نظر شما ها عشق چيه دوست داشتن چيه؟به نظر شما اصلا بين اين 2تا فرقي هست؟

    پاسخحذف
  48. اگه دوستت داشت ترکت نمی کرد پس بدون لیاقت محبت دوستی تورو نداشت.

    پاسخحذف
  49. بچه ها كمكم كنيد من مي خوام فراموشش كنم ولي اون هي بهم زنگ ميزنه نميزاره فراموشش كنم.خيلي امتحانش كردم بهش فرصت دادم اما تا از بودنم مطمئنم مي شه شروع ميكنه اذيت كردن.هر كاري دوست داره باهام مي كنه به نظر شما چيكار كنم؟

    پاسخحذف
  50. خواهش ميكنم يا كمكم كنين فراموشش كنم يادعام كنين كه دوباره برگرده شش ماه ميشه جداشديم ازهم ولي هيچ مشكلي نداشتميم فقط مشكلات شخصي وكاربش جدامون كرد.تحمل دوريش خيلي برام سخته اميددوباره اسايشمو ازم گرفته

    پاسخحذف
  51. خواهش ميكنم يا كمكم كنين فراموشش كنم يادعام كنين كه دوباره برگرده شش ماه ميشه جداشديم ازهم ولي هيچ مشكلي نداشتميم فقط مشكلات شخصي وكاربش جدامون كرد.تحمل دوريش خيلي برام سخته اميددوباره اسايشمو ازم گرفته

    پاسخحذف
  52. سلام من مدیر یک سایت دوست یابی هستم راستش واقعا" مطلب جالبی بود چون که همه نوجوان ها و جوان ها درگیر این مشکل هستند حتی من که مدیر یک سایت دوستد یابی هستم... اما عشق یک قمار هست که ریسک باخت اش بیشتر از بردش هست به قول عشق خودم هر وقت می گفتم عاشق چرا نمی شی می گفت من تنها عاشق شوهرم میشم این در شرایطی بود که ما 4 سال با هم روز و شب بودیم همه خانواده ما می دونست و نامزد بودیم (تازه شدیم) حالا در 5 مین سال دوستی هستیم و حالا میفهمم که چقد ما مشکل داریم و حالا این رابطه رو به پایان هست ... خیلی سخته ... خیلی دردناک هست اما من که سرباز ام هستم دارم تجربه اش می کنم . امیدوارم هرگز عاشق جنس مخالف قبل ازدواج نشید و شکست عشقی رو تجربه نکنید اگه شکست خوردید سعی کنید ببخشید شاید روزی کسی هم شما رو بخشید . عشق واقعی تنها خدا و پدر مادر آدم هست که بی هیچ چشم داشتی بدون خانه و ماشین و پول و تیپ شما رو دوست دارن . ممنون
    ***
    سایت دوست یابی و هسمریابی جوانان
    http://2stane.com

    پاسخحذف
  53. سلام بر همه عاشقان واقعی
    عشق و عاشقی چیزی است که اگر کسی تجربه نکرده باشد نمی تواند نظر بدهد.
    من به این نتیجه رسیدم دخترا به کسانی که بیشتر جلف بازی می کنند علاقه مند میشند تا به کسانی از ته دل دوستشان دارند.من خودم کسی رو دوست داشتم اما با توهین او همراه شد.به خاطر او از همه کس گذشتم.فقط به پسرای خجالتی میگم اگر می خوایین با کسی دوست شوید قبل از اینکه در قلب خود جا دهین برید بهش رک بگین و جوابتون رو بگیرین.80درصد دخترا به پول فکر میکنن.

    پاسخحذف
  54. گل اگر خار نداشت/دل اگر بی غم بود/اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود!

    زندگی/عشق/اسارت/قهر/اشتی.....
    همه بی معنا بود................

    پاسخحذف
  55. همه نظرات عالی بود armin3d com

    پاسخحذف
  56. محبوبه .دون دون۲۹ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۰:۱۳

    بابا همتون یه جورایی مثل من دیوونه این!!!!وقتی دخترا بم میگفتن عاشقت شدم مسخرشون میکردمو بهشون میگفتم عشق چیه؟ اما حالا خودم یه دختری رو دوس دارم که بعد یه مدتی دارم براش بال بال میزنم؛ وقتی بم واقعا گفت دوست دارم خرابش شدم؛ اما حالا بعد 2سال که با هم ارتباط داشتیم خیلی هم بش گفتم دوست دارم بم گفت خوش باش بد جور بم بر خورد....نتیجه اخلاقی :عمو به دخترا خ رو ندین بهتره...ولی بازم بش میگم دوسش دارم. (محبوبه .دون دون)

    پاسخحذف
  57. سلام من 20سالمه هیچ وقت فکر نمیکردم کسی تو زندگیم وجود داشته باشه که بخاطرش قید غرورو...بزنم نمیخوام فراموشش کنم همه جا خاطره ی از انه ما تو یک باشگاه ورزشی با هم اشنا شدیم حالا هر جا نگاه میکنم یاده خاطره ی از ان میوفتم نمیدونم باید چی کار کنم میدونم دوستم داره ولی بخاطر شکستی که قبلا" خورده همیشه من اذیت میکنه الان که دارم اینارو مینویسم چند روزی هست که ازش بی خبرم نمیدونم به حرف دلم گوش کنم یا حرفهای بقیه که میگن چرا نمیفهمی تورو دوست نداره این حرف داغونم میکنه دلم خیلی تنگ شده حالا شما فکر میکنید من میتونم با خاطراتش و با نبودنش کنار بیام؟

    پاسخحذف
  58. سلام من 3ساله كه با يه دختر با معرفت دوستم.خيلي همديگه رو دوست داريم هرچي از مهربونيش بگم كم گفتم .ما نه به هم ميرسيم نه ميتونيم از هم جدا شيم.برا همينم همه خواستگاراشو رد كرده.از طرف خانواده اش تو منگنه ست.تو رو خدا بگين ما بايد چيكار كنيم

    پاسخحذف
  59. خب بهنام باید ببینی آیا خودت قادر به زندگی مشترک با این فرد هستی یا نه؟ خب اگر هستی باید بری خواستگاری و شروع کارای یه مرحله ی جدید از زندگی، اما اگر هنوز شرایط کافی رو نداری، بذار یه مثال بزنم، فرض کن شما دو تا بچه ی شش هفت ساله بودید، حالا اون بزرگ شده و باید بره دبیرستان و شما هنوز روحیه ی پیش دبستانی خودت رو حفظ کردی، میتونی به اون بگی، نرو دبیرستان و پیش من خاله بازی کن؟ نه نمیشه چون اون بزرگ شده و طرز فکر و خواسته هاش تغییر کرده، این که شما از هم نه دور میشید نه نزدیک یعنی، باید منتظر یه تغییر بزرگ باشی که احتمالا جهش و رشد فکر اون و عقب موندنه تو هستش، پس اگر واقعا به او علاقه داری باید برای آینه فکری بکنی و دست به کار بشی در غیر این صورت قطعا به جایی نمیرسی! جدی میگم! اگر همون طور که گفتی با معرفت باشه، یا میذاره میره تا ناراحت نشی یا به عنوان دوست کنارت میمونه و در مورد عشق و علاقه ی زندگی خودش خصوصی تصمیماتی میگیره و تو هم به عنوان دوست کنارش خواهی بود نه خود سوژه پس باید دست بکار بشی و این تغییر و رخداد بزرگ رو خودت رقم بزنی ، خوب؟

    پاسخحذف
  60. سلام منم بایه پسری دوست شدم که باتمام وجودم عاشقش بودم ولی مثل یه اشغال کنارم زد ولی بخدا روانی شدم

    پاسخحذف
  61. بین این همه نظر دلم واسه حسام سوخت ... امیدوارم حالت زود تر خوب بشه به عشقت بکو چی شده با نکفتنت عذابش میدی.

    پاسخحذف
  62. salam,kheili sakhte jodaei ama man tahe khat residam hamishe ghodrat das adam nemimone ghadre lahazato bedonin ya hagh

    پاسخحذف
  63. جدايي خيلي سخته -بعضي موقعه ها هردونفر ميخوان اما بدها نميزارن بهم برسن -من اون علاقه بهم داشتيم اما خانوادهاشان نزاشتن بهم برسيم در اون دنيا واون دنيا جواب عشقمونو ندن -متاسفم برااوني كه تنهام گذاشت س-ر

    پاسخحذف
  64. سخته سخت تر ازهراون چه كه فكرميكني سميه

    پاسخحذف
  65. آره سخته خیلی سخته من دوست 3سالم رو سر نخواستنش که دلیلشم نمیدونم چیه فراموش کردم بعد 1 سال دوباره برگشته ولی هرروز دم از رفتن میزنه بازم بعد همه باهم بودنا الان بازم1هفته میشه که از هم خبری نداریم خیلی دوسش دارم

    پاسخحذف
  66. eshgh.faghat.eshghe.be.khoda.baghish.faghat.adat e age faghat 10 daghighe cheshmamono bebandim va har chi ke to zehnamone berizim biron va faghat be arzeshi ke khoda behemon hediye dade fek konim taze azin hibnotizme fiziki raha mishim va injas ke ghodrat zehn namayan mishe in razo jedi begirid

    پاسخحذف
  67. سلام داداش گلم که نوشته همه دخترا مثل هم هستن باید بگم که اصلا چون من عاشقم عاشق کسی که حتی نگاهشم یخه اما من دیوانه وار بدون اینکه بدونه دوستش دارم همه رو رد میکنم به این امید که شاید اون...........

    پاسخحذف
  68. اهای عاشقا همتونو دعا می کنم امیدوارم بهش برسین یا خدا کمکتون کنه،حسام دعا می کنم خوب بشی برگردی پیشه عشقت فسعی کن مریضیتو بهش بگیتا کمتر عذاب ببینه.عاشقا منم دعا کنید عشقم تنهام گذاشت امیدوارم پشیمون بشه و برگرده دعا کنید.

    پاسخحذف
  69. همه ی عاشقارو دعا کنید منم یه عاشقم فقط خدا به دادم برسه.

    پاسخحذف
  70. سلام تنها چیزی که حتی برای دشمنم آرزو نمیکنم همین عشقه منو واقعآ از بین برد 10ساله پیش با یه پسر دوست شدم کم کم عاشقش شدم اونم منو دوست داشت خیلی مهربون بود ولی 8ساله پیش خیانت کرد جدا شدیم دیونه میشدم فقط با قرص آروم میگرفتم همه میگفتن بهتره با یکی دیگه یه رابطه جدید شروع کنی اصلآ زندگی واسم مهم نبود با یکی که نمیشناختم نامزد کردم 2هفته بعد نامزدیم اونم نامزد کرد ولی نه من نه عشقم هیچ کدوم نتونستیم دوباره برگشت هر دوتامون جدا شدیم الآن 2سال میگزره و ما دوباره دوست شدیم ولی خیلی اذیتم میکنه همش روم داد میکشه فحشم میده ولی انقد دوسش دارم که چیزی نمیتونم بگم الان چند وقته ازش بیخبرم دارم میمیرم چیکار کنم بدونه اون نمیتونم چون یه بار تجربه کردم ولی نشد دعام کنید تورو خدا کمکم کنید

    پاسخحذف
  71. ...وهر گاه آنکه«دوست داشتن»را خوب میداند وخوب احساس میکند،خود را در میانه نمی بیند،بسرعت وبسادگی،به فداکاری وایثاری شگفت وبی شائبه وبزرگ وپرشکوه وابراهیم وار بدل می شود ودر این هنگام است که خود را که دیگر نیست ودیگر نمی تواند باشد،در آینه ای که دوست دارد لکه ای می نامد ودستور می دهد و واقعی و صمیمی واز روی ایمان قطعی،نه تعارف وادا واطوار،واین،هم از هنگام گفتنش وهم از سوز سخنش پیداست-که:«آن لکه را از روی آینه پاک کن!تا آینه که دیگر چهره ی مرا در خود نخواهد دید،به عبث لکه ای بر سیمایش نماند وآینه ی صاف وزلال تو لکه دار نباشد».اما عشق می گوید:«آه!آیا این لکه را پس از من پاک خواهی کرد؟آیا لکه ی دیگری بر آینه خواهد نشست؟آیا،از این پس،چهره ی آینه بی لک خواهد گشت نه،نه،نه!پس از من،سراسر این آینه را سیاه کن.این لک را بر تمام صفحه ی آینه بگستران،جیوه های آینه را همه بتراش تا تصویری بر آن نایستد.آینه را خاک آلود کن وخاک عزا بر سرش بپاش تا نور خورشید هم بر آن نتابد،تا پس از من ندرخشد،برق نزند.آه!چه می گویم؟آینه را بشکن!بشکن!ریز کن!
    قسمتی از کتاب کویر نوشته ی"دکتر شریعتی"

    پاسخحذف
  72. از هر طرف که رفتم
    جز وحشتم نیافزود

    پاسخحذف
  73. سلام این اتفاقات در زندگی تجزبه خوبی اما ترک کردن به این راحتی نیست... که میشه نوشت وابستگی آدم رو روانی میکنه و کارهی روزمره رو مختل به هرحال همون اندازه که تجربه خوبی اما تجربه تلخی هم هست
    فقط تو ایت شرایط باید خودمون رو مشغول چیزهایی کنیم که هواسمون رو پرت میکنه

    پاسخحذف
  74. می خواستم عکسشه بسوزونم انداختم تو آتیش تا می خواست بسوز از آتیش در آوردم دستم سوخت ولی دردم نیومد بردم نزدیک قلبم تمام بدنم سوخت این چیه خدایا ؟ آهای تو که هیچ وقت منو نفهمیدی واسه همیشه می بخشمت

    پاسخحذف
  75. سلام تورو خدا منو دعا كنيد كمرم شكست از عشق بد جوري زمين خوردممن هنوز 22سالمه ولي خيلي نااميدم عشقم منو ول كرد باورم نمي شه به خدا حالا فقط يك چيز ازش مونده اونم بغض نسيم

    پاسخحذف
  76. سلام
    از عشق بدم میاد ازینکه همه زندگیمو درگیر کرده متنفرم نمیدونم یهو چی شد داشتم زندکیمو میکردم الان دیگه هیچی سرجاش نیست فقط اون اون اون
    همه جا اون از وابستگی متنفرم ازین حالی که دارم بدم میاد
    ایکاش میشد جلوی عاشق شدنو گرفت
    نه هیچی فراموش نمیشه
    عشق فراموش نمیشه
    چرا هرجا میرم باید وجودشو حس کنم؟چرا؟

    پاسخحذف
  77. عشق حس زیبایی است که هر کسی لیاقت لمسشو نداره هرچند که با درد همراهه و مهم اینه که طرفت لیاقت این حس رو داشته باشه شکست عشقی واقعا سخته اما باید به زندگی همراه با عشق با دیدی دیگر نگاه کنیم تا عشق نیز مارا بپذیرد و دست رد به ما نزند نه اینکه عشق را از کسانی که لیاقت این حس زیبارو ندارند گدایی کنیم

    پاسخحذف
  78. عشق خیلی آروم میاد تو حتی اومدنش به قلبت حس نمیکنی من یک روز فهمیدم که عاشق شدم که خیلی دیر بودمن عاشق کسی شدم که اون عاشق کس دیگه بود خیلی دیر فهمیدم زمانی که عاشقش شدم اونم تنهام گذاشت خالا من موندم با یک دل شکسته که هیچ جور التیام نمیگیره من میگم هیچ وقت عشق فراموش شدنی نیست اگه خودش فراموش بشه اما دردی که به قلبت زد هیچ وقت فراموش نمیشه آروم آروم آبت میکنه من از زمانی که اون رفت 20 کیلو لاغر شدمافسردگی گرفتم دارم میمیرم از همه بدتر اون و عشقش توی دانشگاه من هستن و من مجبورم که اونارو کنار هم ببینم و این داغونم میکنه

    پاسخحذف
  79. راهوار
    سلام به همه دوستان
    من به عنوان کسی که نمی دونه عشق چیه همتونو دعا می کنم مخصوصا حسامو
    من 26 سالمه همیشه از همه پسرا با زرنگی فرار کردم نذاشتم هیچی جدی شه نه برا خودم نه برا اوناهمشونو به چشم برادر دیدم که نسبت بهشون هیچ احساس جدی پیدا نکنم شاید غلطه اما عوضش مشکلات شما ها رو ندارم البته بعضی وقتا دوست دارم کسی تو زندگیم باشه تا رنگ زندگیم عوض شه اما با دیدن شماها راهی و که میرم ترجیح میدم آره من ترسوام

    پاسخحذف
  80. salam.omidvaram pesara bemiran akhe chera enghad bi marefatan chera enghad rahat adamo vel mikonan.dg ashegh nemisham chun dg az bas shekastkhordam kam avordam.

    پاسخحذف
  81. هیچ وقت عاشق نشید...
    هیچ وقت دلی رو نشکنید و اجازه ندید دلتون رو بشکنن
    فقط عاشق خدا باشید
    دخترها پسرها همشون خیانت می کنن ولی خدا نه...
    همیشه دوستمون داره و هیچ وقت ترکمون نمیکنه...
    اینو کسی میگه که یه دختر ولش کرد و رفت...
    دلش شکست...
    گریه کرد...
    شبها خوابش نبرد...

    تو سیاهی و ظلمت یه نوری دید...
    و اون خدا بود

    پاسخحذف
  82. سلام اگه می تونید کمکم کنید
    من نامزدی دارم که در نوجونی ذابطه ای با دختر خانمی داشته که درست زمانی که ما می خواستیم ازدواج کنیم این خانم هم ازدواج کردن و نامزدم از طریق یکی از دوستانش از این موضوع مطلع شدن و خالا هم خیلی به هم ریخته و می خواهد که چند وقت از من دوری کنه البته ما از هم دور هستیم نامزدم تو کشور دیگه ای زندگی میکنه می خواهد رابطه با من کلا ٌقطع کنه من هم شدید وابسته شدم و می خواهم کمکم کنید چی کار کنم که این خانم فراموش کنه
    با تشکر(من خودم خانم هستم)

    پاسخحذف
  83. چرا فکر می کنید فقط دخترا هستن که پسرا رو ترک می کنن؟
    من به خاطر عشقم، کارم و خیلی از چیزهای موردعلاقه م رو کنار گذاشتم اما اون بعد از 3 سال خیلی راحت و بدون اینکه هیچ تنشی بینمون پیش اومده باشه رهام کرد .
    حالا 10 ماه گذشته من هنوز چشمام گریونه و اون ماههاست با دوست دختر جدیدش داره واسه ازدواج برنامه ریزی می کنه!!!!!!!!!

    پاسخحذف
  84. من که 6 سال با پسری که دوستش داشتم و با خوبی های کمی و بدی های زیادش ساختم بعد از این همه سال تازه فهمیدم که اون منو دوست داره ولی هیچ وقت نه در موردش حرفی زد و نه هعترافی کرد . به نظر شما بعد از 6 سال دوستی چرا همیشه کاری کرد که من نتونم بفهمم منو دوست داره .... الان برای اولین باره که به مدت 5 ماه جدا شدیم و برایه اولین باره که تا این حد منو از خودش میرونه .من باز هم قسم می خورم که اون منو دوست داره چون ناخواسته ابراز می کنه..........(ر)(ن)..باران..

    پاسخحذف
  85. سلام
    نظرات را خوندم جالب بود

    پاسخحذف
  86. نیلاب هستم تمام این ها را خوندم اما هیچوقت نمیتونم فراموشش کنم از من بهتر را یافت عروسی کرد.مرا با یاد ها تنها گذاشت.هیچ وقت نمیبخشومش.18سال عمرم را به پایش فدا کردم اما بیبین امروز تنها هستم.دیگر نمیشه به عشق اعتماد کرد.هرگز.........

    پاسخحذف
  87. سلام دوستان. من 25ساله هستم. 2سال و نیم پیش با دختری آشنا شدم که 19سال داشت و من حدود 23 سال. و 1سال و 3ماه با هم دوست بودیم و قرار ازدواج داشتیم. همه شب و روز در فکر هم بودیم. آنقدر دوستم داشت که حد نداشت. روزا بهم زنگ میزد میگفت دوسم داره. شبا تا صبح پیامک میزدیم. من قلبا دوسش داشتم و از اینکه همیشه راحت بهم تکیه میکنه حس قشنگی داشتم. من توی رویاها و واقعیت هاش بودم. اما اعصابش خراب بود. بعضی وقتا هم بحثمون میشد. خلاصه بعد یک سال و 3ماه بعد از چند بار بحث کردن انقدر بحثمون بالا گرفت که گذاشت رفت. من هرچی تلاش کردم فایده نداشت، برنگشت. روزای سختی رو پشت سر گذاشتم تا اینکه حدود 1ماه بعدش با دختر دیگه ای آشنا شدم که از دختر قبلی 2سال بزرگتر بود. این دختر در نهایت نازی و خانمی بود. دختر قبلی که باهاش بودم مودب نبود، شخصیت کوچکی داشت اما این دختری که باهاش آشنا شدم در عین این که نازی و ظرافت دخترونه ای داشت یه خانم بود. همون بار اول که دیدمش حس خوبی بهش پیدا کردم و اون هم همین طور. دیدم که اونم دوسم داره. کم کم اخلاقش رو هم دیدم و دیدم که چقدر به زندگی زیبا و قشنگ نگاه میکنه و کسی هستش که مسئولیت های یه زندگی مشترک رو خیلی زیبا میفهمه. برعکس دختر قبلی که باهاش بودم فقط واسش وقت گذرونی ملاک بود مسئولیت پذیر نبود. تقصیر خدش هم نبود، این 2نفر توی 2تا خونواده ای بزرگ شده بودند که از نظر تربیتی خیلی با هم تفاوت داشتند. دختر جدیدی که باهاش بودم وقتی میخواست از مادرم حرف بزنه مثلا میگفت:"مادرت نظرشون چیه؟". اما دختر اولی که باهاش بودم اصلا این احترام هارو بلد نبود. خلاصه من الان 1سال و 2ماه هستش که با این دختر هستم و هروقت خاطره هامو باهاش مرور میکنم دلم خیلی واسش تنگ میشه و زود بشه زنگ میزنم. خاطره هام از رابطه اولم وقتی یادم میومد خیلی ناراحت میشدم اما چند روز پیش همون دختر اولی بعد این همه مدت برگشت و باهام حرف زد. گفت که بعد من با پسری آشنا شده و نتونسته دوسش داشته باشه و بهم زده و الانم با یکی دیگه هستش. خیلی هم راجع به این مسئله بی تفاوت بود.
    من فراموشش کرده بودم اما خاطره هاشو که یادم میومد دلم تنگ میشد امااین موضوع برگشتنش بهم کمک کرد که بیشتر از گذشته خدارو شکر کنم که خیلی دوسم داشته و نذاشته پای اون دختر توی زندگی من باز بشه. چون نه دختر مسئولیت پذیری توی زندگی میشد برای من و نه میتونستیم زندگی آرومی کنار هم داشته باشیم. دیدم که چقدر خوبه که آدم کسی رو دوست داشته باشه که بعدها توی زندگی بتونه به عنوان زن یا مرد زندگی روی اون حساب کنه. نه کسی که تکلیفش با خودش هم مشخص نیست و به فکر گذروندن وقته.

    پاسخحذف
  88. سلام دوستان. من 25ساله هستم. 2سال و نیم پیش با دختری آشنا شدم که 19سال داشت و من حدود 23 سال. و 1سال و 3ماه با هم دوست بودیم و قرار ازدواج داشتیم. همه شب و روز در فکر هم بودیم. آنقدر دوستم داشت که حد نداشت. روزا بهم زنگ میزد میگفت دوسم داره. شبا تا صبح پیامک میزدیم. من قلبا دوسش داشتم و از اینکه همیشه راحت بهم تکیه میکنه حس قشنگی داشتم. من توی رویاها و واقعیت هاش بودم. اما اعصابش خراب بود. بعضی وقتا هم بحثمون میشد. خلاصه بعد یک سال و 3ماه بعد از چند بار بحث کردن انقدر بحثمون بالا گرفت که گذاشت رفت. من هرچی تلاش کردم فایده نداشت، برنگشت. روزای سختی رو پشت سر گذاشتم تا اینکه حدود 1ماه بعدش با دختر دیگه ای آشنا شدم که از دختر قبلی 2سال بزرگتر بود. این دختر در نهایت نازی و خانمی بود. دختر قبلی که باهاش بودم مودب نبود، شخصیت کوچکی داشت اما این دختری که باهاش آشنا شدم در عین این که نازی و ظرافت دخترونه ای داشت یه خانم بود. همون بار اول که دیدمش حس خوبی بهش پیدا کردم و اون هم همین طور. دیدم که اونم دوسم داره. کم کم اخلاقش رو هم دیدم و دیدم که چقدر به زندگی زیبا و قشنگ نگاه میکنه و کسی هستش که مسئولیت های یه زندگی مشترک رو خیلی زیبا میفهمه. برعکس دختر قبلی که باهاش بودم فقط واسش وقت گذرونی ملاک بود مسئولیت پذیر نبود. تقصیر خدش هم نبود، این 2نفر توی 2تا خونواده ای بزرگ شده بودند که از نظر تربیتی خیلی با هم تفاوت داشتند. دختر جدیدی که باهاش بودم وقتی میخواست از مادرم حرف بزنه مثلا میگفت:"مادرت نظرشون چیه؟". اما دختر اولی که باهاش بودم اصلا این احترام هارو بلد نبود. خلاصه من الان 1سال و 2ماه هستش که با این دختر هستم و هروقت خاطره هامو باهاش مرور میکنم دلم خیلی واسش تنگ میشه و زود بشه زنگ میزنم. خاطره هام از رابطه اولم وقتی یادم میومد خیلی ناراحت میشدم اما چند روز پیش همون دختر اولی بعد این همه مدت برگشت و باهام حرف زد. گفت که بعد من با پسری آشنا شده و نتونسته دوسش داشته باشه و بهم زده و الانم با یکی دیگه هستش. خیلی هم راجع به این مسئله بی تفاوت بود.
    من فراموشش کرده بودم اما خاطره هاشو که یادم میومد دلم تنگ میشد امااین موضوع برگشتنش بهم کمک کرد که بیشتر از گذشته خدارو شکر کنم که خیلی دوسم داشته و نذاشته پای اون دختر توی زندگی من باز بشه. چون نه دختر مسئولیت پذیری توی زندگی میشد برای من و نه میتونستیم زندگی آرومی کنار هم داشته باشیم. دیدم که چقدر خوبه که آدم کسی رو دوست داشته باشه که بعدها توی زندگی بتونه به عنوان زن یا مرد زندگی روی اون حساب کنه. نه کسی که تکلیفش با خودش هم مشخص نیست و به فکر گذروندن وقته.

    پاسخحذف
  89. به هر حال دوستان من، اگه کسی رو دوست داشتید و گذاشته رفته و الان نیست، به خودتون فشار نیارید که فراموشش کنید. اگه بخوایید غیر منطقی فراموشش کنید بعدا ممکنه توی شرایطی دوباره یادتون بیاد و خیلی اذیت بشید. این کارو نکنید، چون راههایی هست که مغزتون خود به خود و جوری فراموشش میکنه که اگه بعدا هم یادتون اومد حتی از رفتنش راضی هم باشید. راهی که وجود داره اینه که بهش فکر کنید و ببینید که شما چقدر از اون بهتر هستید. مثلا شما کسی هستید که توی یک جمع نقل مجلس میشید و همه به شما و حرفهای شما توجه میکنند. یا خودتون هم میدونید که کسی هستید که خیلی ها آرزوشون داشتن شما هستش. یا صورت زیبایی دارید که پسرها یا دخترها جذبتون میشن. اخلاق خوبی دارید، شخصیتی دارید که بقیه دوستتون دارند. حالا به اون طرفی که رفته نگاه کنید. اون آدمی هستش که نتونسته به شما وفادار بمونه و صد البته در آینده هم احتمال خیلی ضعیفی داره که بخواد به کس دیگه ای وفادار بمونه. حتی اگه ازدواج کنه پدر یا مادر موفقی نخواهد شد اما شما چی؟ پر از جنبه های زیبا هستید و میتونید این زیبایی هارو با کسی که بعدا میاد توی زندگیتون تقسیم کنید. اما اون این قدرتو نداره.
    بزارید بره دنبال زندگیش چون اون آدم تکلیفشو با خودش هم نمیدونه.
    اما در مورد آینده. بعد از جدا شدن، به خودتون یه کن زمان بدید، 1ماه 2ماه. توی این مدت با 1کی 2تا از دوستانی که رازدار هستند درد دل کنید و تنها نمونید. بعد از اون هم اگر با دختر یا پسری دوست شدید حتما بگذارید ببینید چجور آدمی هستش. اصلا شمارو دوست داره یا نه. اصلا ارزش داره که محبتتون رو واسش خرج کنید یا نه. وقتی اون آدم رو پیدا کردید و مطمئن شدید ازش اونوقت ببینید که چقدر خوشحالید. به گذشتتون فکر کنید و میبینید که این آدمی که الان باهاش هستید چقدر باارزشتر و زیباتر از کسی هستش که قبلا باهاش بودید. می بینید که چقدر محکمتر از گذشته میخوایدش.
    اون آدمی که قبلا باهاش بودید واستون به یه آدم معمولی تبدیل شده و حالا از این خوشحال هستید که کسیو دارید که یک عمر هم شما اونو عاشقونه دوست دارید و هم اون شمارو.
    یادتون نره که بگذارید خونواده هاتون مثلا مادرتون در جریان این دوستی باشند و از پسر بخوایید که اگه واقعا شمارو میخواد از مادرش بخواد که با مادرتون صحبت کنه

    پاسخحذف
  90. مرتضی....تمام دخترای شهرمون ارزوشونه زنم شن ولی 2بار عاشق شدم اخریش امروز ازم برید اینقد پوستم کلفت شده که دیگه....ولی بازم فکرش ازارم میده.شاید غرورخودم باعث شده.ولی کلا دختر با معرفت کامل گشتم نبود نگرد نیست. اون زمان فردین وبهروز وثوق بود با اینکه اوضاع عشقاشون بعضی وقتا خیط بود ولی معرفت داشتن بی معرفتا خودشون عاشقت میکنن ازت ازدواج میخوان ولی خودشونم میزارن میرن پس از من به شما نصیحت هیچوقت به هیچ دختری 100% دل نبندین 20یا30%دل ببندین چون هیچ دختری لیاقت 100%دلبستنو نداره اینجوری اگه رفتن کمتر اذیت میشید

    پاسخحذف
  91. دختر و پسر همه عشق رو تجربه میکنیم همه عاشق میشیم همه شکست می خوریم اما بیاید راجع به همه ادما یه جور قضاوت نکنیم وادمای خوب رو با چوب ادمای بی معرفتی که با ما بودن نزنیم.من 8 سال تو یه رابطه بودم عاشق بودم و دیوانه.2بار بچه انداختم.خیلی عذاب میکشیدم اما همونم برام شیرین بود.تو همه سختیا کنارش بودم تابه خاطرش از جونم جوونیم بچم ... از همه چیز گذشتم.دختر خوشگلی بودم که خیلی چشم دنبالم بود اما همه وجودم مال مردی بود که دوستش داشتم.یه روز برای کار رفت کشور دیگه.اخلاقش عوض شد.شکاک و بد دل.بهم توهین کرد.دلمو خیلی شکست.هنوز عاشقم.شاید عاشق خاطراتشم.عاشق مردی که 8 سال میشناختم.همون که قلبش از شیشه بود.این مرد برام غریبه.رنج میکشم اما به عشقم وفادارم.30سالمه اما تنهام.همه میگن دیگه درست نمیشه اما چه کنم با دلم؟با خاطراتم؟با... اما من از عشق ناامید نمیشم اگر عشقی نباشه آدمی نیست...

    پاسخحذف
  92. age vaghan ashegh bashi nemetoni faramoshe koni be ech onvan.

    پاسخحذف
  93. عشق چهارسال میشه عاشق هستم که اما مه کسی را دوست دارم او هم مرا دوست داره به اندازه مه دوست دارم او نداره بسیار زیاد آزار میته مه از خداوند میخوایم هم عاشقا را به مقصد برساند از خداوند خاست مه همین است

    پاسخحذف
  94. بچه ها خیلی سخته من داغوون شدم.هر چی به خدا گفتم خدا نزاشت.الان نزدیک یک ساله.ولی هنوز یادم نرفته.منو ول کرد رفت انگاری هیچ وقت نبودم.هیج وقت

    پاسخحذف
  95. دارم دیوونه میشم. میخوان دخترعموشو به زور بهش بدن. اجبار در حد لالیگا. وای دارم منفجر میشم بعد سه سال عاشقی.شما رو به عشقتون قسم برام دعا کنین دووم بیارم

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

چطور باانگیزه باشیم

چطور نمره تافل بهتری بگیریم؟